بسم الله الرحمن الرحیم

رسانه فرهنگی آقای دکتر شهاب شیرزهی « محقق و پژوهشگر حکمت متعالیه، فلسفه، فقه و حقوق اسلامی»

رسانه فرهنگی آقای دکتر شهاب شیرزهی « محقق و پژوهشگر حکمت متعالیه، فلسفه، فقه و حقوق اسلامی»

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

پیک کوی قدسیان

ای پیک کوی قدسیان از من بگو جانانه را
کای شمع بزم عاشقان رحمی مر این پروانه را

درد مرا درمان کند، دشوار من آسان کند
هرچه که خواهد آن کند؛ حکم است آن فرزانه را

ای ساقی بزم الست، ای کهنه رند می پرست
از ساغری میدار مست، این سرخوش پیمانه را

بیتابم از درد فراق؛ طاقت ز من گردیده طاق
تا کی رسد روز تلاق؛ بینم رخ جانانه را

ای دوستان یکدله، دیگر ز من شد حوصله
کو سلسله، کو سلسله؟ بندید این دیوانه را

آنچه که اندر دل بود، اظهار آن مشکل بود
دردم همه از دل بود؛ سرّی است این کاشانه را

لطف الهی یار شد؛ بیگانه ای غمخوار شد
خوابیده ای بیدار شد؛ رحمت مر آن بیگانه را

بیگانه ای بس آشنا، دل داده ای مست خدا
عیسی دمی مشکل گشا، گویم چه آن دردانه را؟

فانیّ در توحید بود؛ تابنده چون خورشید بود
درگاه او امّید بود؛ آبادی ویرانه را

نجمش به سیر مستقیم، در اوج وحدت شد مقیم
از کثرتش دیگر چه بیم؟ کوتاه کن افسانه را

منبع: دیوان اشعار

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

 جناب سید الشهداء علیه السلام به برادرش فرمود: که اگر من به لانه حیوانات پناه ببرم ، بنى امیه بر من دست پیدا مى کنند.مى داند که او را مى کشند و جناب امیرالمؤ منین علیه السلام مى دانست او را شهید مى کنند، من عالم مى دانم که من را مى کشند، حالا که مى داند خوب چرا توى خانه ؟ چرا توى دهلیز؟ چرا توى یک بیابانى بى اطلاع ؟ خوب ، حالا که مرا مى کشند، طورى کشته و شهید شوم که خون من هدر نرود، مظلومیت من بر ملا بشود، آنها که بالاخره على علیه السلام را مى کشتند، لذا مى رود به مسجد. اگر مسجد هم مى رفت آن شب او را مى کشتند، به یک وجه دیگر. چه بهتر که حقانیتشان را بر مردم معلوم کنند، در مسجد سر نماز (مسجد ماءمن مردم است ) که قساوت و شقاوت را خوب برساند.
این را اختیار کرده ، این مسیر را برگزیده است ، نباید گفت : چرا على امیرالمؤمنین علیه السلام تن به تهلکه داده ؟ چرا؟ قرآن که مى فرماید: لا بلقوا بایدکم الى التهلکه
ایشان بالاتر از این حرفها است . امام اختیار مى کند آن طریق شهادت را که حقانیتش پیاده بشود و بر ملا بشود. فرمایش آقاى قزوینى با سخن جناب آقاى شعرانى هر دو یکى است که فرمود: ائمه تقیه نمى کردند؛ چون عالم بودند به وقت و کیفیت وفات خود، بله امر به تقیه مى نمودند.

ثقه جلیل ریان بن شعیب گفت : در روز اول محرم بر امام ابى الحسن رضا علیه السلام وارد شدم ، به من فرمود: اى پسر شبیب ! آیا روزه دارى ؟
گفتم : نه .
گفت : این روز، روزى است که زکریاى پیامبر در آن پروردگار خود را خواند و گفت رب هب لى من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء
یعنى اى پروردگار من ! مرا از نزد خویش ذریتى پاک ببخش ، همانا که تو دعا را شنونده اى .
پس خداى تعالى دعاى او را مستجاب کرد، و ملائکه را فرمود تا زکریا را در حالتى که وى در محراب ایستاده بود و نماز مى گزارد، ندا کردند که : خداوند تو را به یحیى مژده مى دهد!
پس هر کس این روز را روزه بدارد و خداى تعالى را بخواند، خداى تعالى او را اجابت کند، چنان که زکریا را.
آنگاه گفت : اى پسر شبیب ! محرم آن ماه است که مردم جاهلیت در گذشته حرمت آن ماه را نگاه مى داشتند، اما این امت نه حرمت ماه را شناختند و نه حرمت پیغمبر خود را. و در این ماه ذریه او را کشتند، و زنان او را اسیر کردند، و اثاث او را به تاراج بردند، خداوند هرگز آنان را نیامرزد!
اى پسر شبیب ! اگر براى چیزى گریه خواهى کرد، براى حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام گریه کن ، براى آن که او را مانند گوسفند ذبح کردند، و هیجده مرد از خاندان او با او کشته شدند که روى زمین مانند آنها نبود.
اى پسر شبیب ! اگر خوشحال مى کند تو را که در درجات بلند بهشت با ما باشى ، براى اندوه ما اندوهناک باش و از فرح ما شادمان .
و بر تو باد دوستى ما که اگر مردى سنگى را دوست بدارد، خدا او را روز قیامت با آن سنگ محشور گرداند.

 

منبع:فضایل و سیره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملی

اسلام یعنى شیعه ، شیعه یعنى اسلام ، قرآن یعنى على علیه السلام ، قرآن یعنى حسین علیه السلام ، قرآن یعنى بقیه الله علیه السلام ، قرآن ولایت ، ولایت یعنى قرآن و قرآن ناطق و قرآن که کتاب الله است ، اینها هیچ گاه از هم جدا نمى شوند و هیچ عارفى ، هیچ حکیم الهى و هیچ فرد مسلم و اهل قرآن نمى تواند به برهان دو دو تا، چهار تا از ولایت روگردان باشد، به خصوص که علماى امامیه اثنى عشریه در کنار سفره ولایت به مقامات رسیده و صاحب تصنیفات و تاءلیفاتى مى باشند، رکن اعظم آنها ولایت است و بدون ولایت محال است که انسان به جایى برسد.